کفش‌هایم کو، چه کسی بود صدا زد: سهراب؟ آشنا بود صدا مثل هوا با تن برگ. مادرم در خواب است. و منوچهر و پروانه، و شاید همه مردم شهر. شب خرداد به آرامی یک مرثیه از روی سر ثانیه‌ها می‌گذرد و نسیمی خنک از حاشیه سبز پتو خواب مرا می‌روبد. بوی هجرت می‌آید: بالش من پر آواز پر چلچله‌هاست. صبح خواهد شد و به این کاسه آب آسمان هجرت خواهد کرد. باید امشب بروم. من که از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردم حرفی از جنس زمان نشنیدم. منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

املاک گیلان فروش ویلا ، زمین ، باغ و آپارتمان و هکتاری در استان گیلان ایران نیوز vpsایران فیلم ایرانی ترموستات و کلید لمسی هوشمند | گروه مبنا sazkala.com آنلاین ترانه های کودکان